کودک درون و هاله


کودک درون


کودک درون، خردسال پنهان ماست که نیاز به مراقبت و محبت دارد و با برآورده شدن این نیازاو ، استرس و غم  درون ما کاهش می یابد.

در مقاله قبل به توضیح در باره شیوه های عملکرد افراد در سه سطح والد، بالغ، و کودک پرداختیم، ویزگی های کودک درون و نیاز های او را بررسی کردیم و طریقه شناخت آن را در مواقع مختلف زندگی ذکر نمودیم. در ادامه چگونگی مراقبت و پرورش مناسب او را شرح می دهیم.


 

کودک درونتان علاقه‌مند به شنیدن چه چیزهایی است؟

او مایل است که به او بگویید:

دوستت دارم، مواظبت هستم و تو را همان‌طور که هستی می‌پذیرم، از این که تو را دارم بسیار مغرور و مفتخرم، تو همه چیزی هستی که دارم، تو بسیار زیبا و جذاب هستی عزیزم، تو هنرمند و خلاقی، تو تواتمند و پرتلاشی

متاسفم از اینکه به تو آسیب رساندم، متاسفم از اینکه فراموشت کردم، متاسفم از اینکه تو را به عنوان یک کودک آن‌طور که بودی نپذیرفتم و انتظار داشتم به سرعت رشد کنی و بزرگ شوی، می‌توانی به من اعتماد کنی و هر طور دلت می‌خواهد باشی (خودت باشی)، ما برای رسیدن به سلامتی ، رشد، شادی و لذت با هم همکاری خواهیم کرد.

 

پیامدهای منفی سرکوب کردن کودک درون

وقتی در مقام یک بزرگسال، تمایلات، خواسته‌ها و نیازهای کودک درون را سرکوب می‌کنید، در معرض خطرات زیر قرار می‌گیرید:

- هرگز یاد نمی‌گیرید چگونه احساس طبیعی داشته باشید، بازی کنید و لذت ببرید.

- هرگز یاد نمی‌گیرید چگونه آرام باشید و استرس‌های خود را کنترل کنید.

- از اینکه به اندازه کافی «خوب نیستید» احساس گناه می‌کنید و  از بودن در کنار خانواده و کودکتان لذت نمی‌برید.

- نسبت به افرادی که از زندگی لذت می‌برند، بدبین می‌شوید.

- از صمیمی شدن با دیگران می‌ترسید، منزوی می‌شویدو می‌ترسید که در ارتباط با مردم بی‌کفایت ارزیابی شوید.


 

مراحل شفای کودک درون

مرحله 1: به منظور آشنایی با کودک درونتان ابتدا چشم‌هایتان را ببندید و آرام باشید، سعی کنید حداقل به مدت نیم ساعت خودتان را در نقش کودکی خردسال (3 تا 8 ساله) مجسم کنید و خودتان را ببینید که با اعضای خانواده در تعاملید و به واکنش‌های کودکانه خود دقت کنید.

- خودتان را با هم بازی‌هایتان مجسم کنید. توجه کنید که در کنار آنان چه احساسی دارید و چقدر لذت می‌برید.

- خودتان را در کلاس درس مجسم نمایید و دقت کنید که با معلم چگونه ارتباط برقرار می‌کنید.

 

گر احساس کردید در آن حالت، کودکی ناراحت و ناراضی هستید، سعی کنید به یادآورید، آخرین بار در کودکی چه زمانی شاد و خوشحال بودید. این آخرین خاطره شما از کودک شاد همان «کودک درون» است که در حال حاضر به منظور مقابله با استرس درونتان مخفی شده است.

مرحله 2: اکنون که با کودک درونتان آشنا شدید، سعی کنید به پرسش‌های زیر پاسخ دهید:

الف) کودک درونتان را چگونه وصف می‌کنید؟

ب) چه زمانی کودک درونتان تصمیم گرفت در درون شما مخفی شود؟

ج) چگونه می‌توانید  پیام‌های مثبت را به او انتقال دهید؟

د) عقاید غیرمنطقی درباره کودک درونتان، در زندگی چیست؟ و چگونه با آن مقابله می کنید؟

مرحله 3: در حال حاضر، برای برنامه‌ریزی عملی در جهت مراقبت از کودک درونتان آماده‌اید. سه فعالیت زیر می‌تواند در برنامه‌ریزی شما و مراقبت از کودک درونتان موثر باشد.

فعالیت اول: یادبگیرید چگونه از چیزهای کوچک در زندگی لذت ببرید.
چشم‌هایتان را به روی زیبایی‌های طبیعت بگشایید و از آنها لذت ببرید، دایره لغات «حسی» خود را گسترش دهید. سعی کنید زندگی را با تمام وجود و با تمام حس‌هایتان تجربه کنید. با طبیعت ارتباط برقرار کنید.

برای مثال در ساحل رودخانه قدم بزنید، نور مهتاب را تماشا کنید و در زیر آسمان پرستاره پیاده روی کنید. خود را با کودکان و حیوانات مشغول کنید، در یک کلاس سرگرم کننده و شادی‌آور شرکت کنید و حسی از شوخ طبعی را در خودتان ایجاد کنید و از آن لذت ببرید.
شادی کودکانه

فعالیت دوم: یاد بگیرید چگونه احساس کنید و چگونه احساسات خود را با دیگران تقسیم کنید. به این منظور نیز باید گام‌هایی بردارید:

 احساسات خود را همه روزه دردفترچه یادداشت بنویسید.

یک داستان فانتزی در دفترچه یادداشت خود بنویسید، داستانی که تجربه شما را حداقل در 10 احساس مثبت متفاوت، وصف می‌کند.

آرام باشید و خودتان را مجسم کنید که احساسات مثبتی را تجربه می‌کنید. تجربه حاصل را در دفترچه یادداشت خود ثبت کنید.

فعالیت سوم: یاد بگیرید چگونه کودکانه بازی کنید.

سعی کنید «خشک بودن» و جدیت را کنار بگذارید و خود انگیخته باشید و بگذارید «کودک درونتان»  خود را رها سازد.

سعی نکنید حالت‌ها و رفتارهای کودک گونه را در حین بازی در خود خفه کنید، راحت باشید.

بازی، مستلزم استفاده از تخیل است پس در بازی کردن از تخلیه و خیال کمک بگیرید.

برای خودتان چشن تولد بگیرید.

 

در مجموع، همه فعالیت‌های ارائه شده، به منظور آزاد سازی بخش‌ نبستاً مهمی از روان شماست. با آزاد شدن این بخش از روان، از انرژی و قدرت لازم برای رشد و کمال شخصی برخوردار خواهید شد.

به‌علاوه زخم‌های احساسی شما زودتر بهبود می‌یابند، انرژی بیشتری برای کار و فعالیت دارید و دردها و ناراحتی‌های جسمانی، شما را ترک خواهند کرد
 
 

هاله ی خود را پالایش کنید


راحت بنشینید ، چشم هایتان را ببندید ، تنفس خود را آرام و آسوده كنید.

از انرژی كه شما را در بر گرفته ، آگاه شوید . این،هاله ی شماست.
دایره ای از نور ،دور تا دور بدن خود تصور كنید . خط پیوسته ای از نور را كه به دورشما حلقه زده ،تصور كنید.

اكنون، شعاعی از نور سفید را به حاشیه ی هاله ی خود،بفرستید.

تصور كنید این شعاع نور،درست مانند یك جاروبرقی،هر نوع آلودگی یا نكته ی منفی را در خود فرو می بلعد. آن هنگام كه هاله ی شما،تمیز و درخشان شد،چشم های خود را باز كنید.

با هاله ی تر و تازه ی خود،احساس كنید میلیون ها دلار ثروت دارید.
به طور مرتب،هاله ی خود را پالایش كنید تا پیوسته انرژی مثبت داشته باشید  
 
 
 

هیپتونیزم چیست و چگونه رخ می دهد!؟


با این روش می توان بر فعالیت های نا خودآگاه مغز تأثیر گذاشت . بار ها دیده ایم یا شنیده ایم که با حرکاتی خاص و منظم می توان افراد را به حالت خلسه مانند فرو برد و از آنها خواست کاری انجام دهند یا چیزهایی بگویند.به این کار هیپنوتیزم می گویند. اما هیپتونیزم چیست و چگونه رخ می دهد!؟

یک روانپزشک فرانسوی که مدیر موسسه روان پزشکی پاریس نیز هست معتقد است این حالت به اضافه حالت های بیداری ،خواب یا رویا ۴ حالت حیات هستند .اما برخی دیگر از پزشکان می گویند هیپنوتیزم واکنشی هیجانی است که بر اساس یک ضربه ، مثل شلیک ناگهانی یک تفنگ یا به دلیل انگیزه های آرامش بخش مثل نوازش یا آواز ملایم ایجاد می شود.

برخی هم این حالات را انعکاسی از شرایط بسیار ابتدایی حیات می دانند و معتقدند در رشد جنین ، بدن انسان در فضایی محدود قرار گرفته است و باید نسبتا بی حرکت بماند .به همین دلیل وقتی نوعی محدودیت شدید در زندگی رخ می دهد ، موجب بازگشت به همان بی حرکتی می شود.این موضوع می تواند درست باشد ، چون اکثر حیوانات در هنگام خطر و برای تظاهر به مرگ همان حیات جنینی را به خود می گیرند .

در ضمن به کمک این نظریه می توان علت وقوع پدیده هیپنوتیزم را به وسیله تحریکات موزون هم توضیح داد. صدا و احساس غالب در طول زندگی جنینی ، ضربان پیوسته و موزون قلب مادر است و دیده ایم که بعد از تولد هم نوزاد را با خوابانیدن در آغوش چپ مادر یا به کمک ساعتی که تیک تاک می کند یا گهواره ای که حدود هفتاد و دو حرکت در دقیقه دارد -چیزی شبیه ضربان قلب - آرام می کنند.

بهترین راه بررسی هیپتونیزم، بررسی اندک اطلاعاتی است که از فیزیولوژی این حالت به دست آمده است. بارها برایتان پیش آمده است که در فکر فرو رفته اید و صفحات متوالی یک کتاب را بدون آن که چیزی از آن بفهمید ، خوانده ایدو یا به یک گفتگو بدون شنیدن آن گوش داده اید. از نظر دانشمندان این ها حالت های شبه هیپنوتیزمی هستند که در زندگی روزمره رخ می دهند .

خواب و رویا را می توان از روی طرح های موج نگاری مغز از بیداری تشخیص داد.اما امواج مغز شخصی که به خواب مصنوعی فرو رفته -یعنی هیپنوتیزم شده - با حالت بیداری یکسان است.شخصی که به یک دستگاه موج نگار مغز وصل شده و چشمانش را بسته است ، همان طرح های امواج را دارد که وقتی بعد از چند دقیقه هیپنوتیزم می شود نشان می دهد .

ظاهرا در پتانسیل لایه خاکستری مغز ،ضربان قلب ،مقاومت پوست یا پتانسیل های الکتریکی کف دست تغییری روی نمی دهد و فقط دمای بدن اندکی به دلیل اتساع رگها افزایش می یابد.

آیا این آزمایش دلیل بر رد هیپنوتیزم است؟ نمی توان چنین ادعا کرد.چون آزمایش های ساده تری وجود دارند که این اتفاق را تأیید می کنند.
یکی از کاربرد های مهم هیپنوتیزم -حتی در دنیای امروز- از بین بردن درد است و یکی از مشخصه های درد افزایش فشار خون است.

در آزمایشی در دانشگاه استنفورد،واکنش های افراد هیپنوتیزم شده ای که به ایشان گفته شده بود دردی احساس نخواهند کرد ، با افراد بیداری که از آنها خواسته شده بود وانمود کنند دردی نمی کشند مقایسه شد.

تماشاگران که این دو گروه را تماشا می کردند ،نمی توانستند تفاوتی بین آنها قائل شوند ، اما دستگاه ها نشان می دادند که فشار خون کسانی که درد را احساس می کردند با لا رفته است ، اما در فشار خون افراد خواب شده ،تغییری پدید نیامده است .

هیپنوتیزم یک درد کُش واقعی است و امروزه در بسیاری از نقاط دنیا برای کاهش درد زایمان و درد های دندانپزشکی و حتی در برخی اعمال جراحی از آن استفاده میشود. هیپنوتیزم مغز را وا می دارد از ضربان های الکتریکی عصب درد کش چشم بپوشد.در هیپنوتیزم عمیق می توان حتی واکنش پریدن زانو در مقابل ضربه ی سخت را از بین برد و یا حتی به اختیار ضربان قلب را تند تر یا کندتر کرد و مقدار خونی را که در هر عضو جاری است افزایش داد .

حتی می توان افراد نزدیک بین را واداشت شکل کره ی چشم خود را تغییر دهند و برای مدت کوتاهی بینایی خود را اصلاح کنند و هیجان انگیز تر از همه این که می توان انقباضات شدید معده را که ناشی از گرسنگی است ،فقط با تلقین خوردن یک وعده غذای کامل به کلی از بین برد.

برخی هیپنوتیزم را نوعی «تلقین » می پندارند . به هر حال حتی اگر اینچنین باشد نکته جالب توجه این است که به این روش توانسته ایم روی سیستم عصب خودکار بدن - که ظاهرا هیچ تأثیری از فرد نمی گیرد - کنترل داشته باشیم. این فرآیند هر اسمی که داشته باشد بسیار ارزشمند است و اولین طریقه تماس مستقیم با ناخودآگاه گریزپای انسان را در اختیار می گذارد.

 

 




آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: